سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر آزار و درد بایدت تحمل نمود و گرنه هرگز خرسند نخواهى بود . [نهج البلاغه]

رنگ زندگی

نوشتن اونی که بهش فکر می کنیم خیلی سخته خصوصاَ که بدونی ممکنه این حرفهایی که میزنی خیلی ها بخونند و ممکنه خلاف اونچه که فکر می کنی ازش برداشت کنند ،

با توجه به نزدیکی فصل تابستان از آنجاییکه ما برای زندگی امان برنامه ریزی دقیقی داریم از همین حالا تصمیم گرفتیم اندر باب تعطیلات تابستانی دو تا فرزند مصیبتمان برنامه ریزی بنماییم .

آنچه که واضح و مبرهن است خواسته های خود این دو تا جغله است که دنیایی با آرزوهای تابستانی زمان ما تفاوت دارد ، لذا در مرحله اول سعی داریم بفهمیم تفاوت های خواسته ها چقدر تفاوت نموده تا اینکه بتوانیم برای آن راه چاره ای بکمک هم پیدا کنیم  :

آرزوهای تابستانی من  در سالهای 1356 :

اول : داشتن یک دوربین هانیمکس 110 بزرگترین آرزویم بود که کلاس پنجم بهش رسیدم اما بعد از اون دعا میکردم خدا پول فیلم و چاپش رو برسونه و اونقدر فیلم تو دوربین میموند که معمولاً از هر حلقه فیلم چهار پنج عکس بیشتر سالم در نمی اومد

دوم : دیدن آدم کوچولوها در باغچه خانه

سوم : رفتن حداقل چند بار به استخر شیر و خورشید مشهد و در صورت امکان خوردن فالوده شیرازی با آبلیمو ( اون موقع برای آبلیموش 2 زار میگرفند )  یا کیک و نوشابه بعد از خروج از استخر  که تعداد بارهایی که در کودکی به استخر رفتم یادمه

چهارم : داشتن یک دوچرخه دسته بلند مثل مال سهیل که کمک فنر هم دارد ( که هیچوقت بهش نرسیدم )

پنجم : مامان اجازه بده برم با بچه ها تو زمین خاکی محل فوتبال بازی کنم

ششم : داشتن یک کفش فوتبالی میخ دار

هفتم : شنای دزدکی در حوض حیاط خانه مادر بزرگ

هشتم : داشتن ماشین هامی و کامی و رفتن به سفر دور ایران

نهم : مثل تن تن شجاع و قهرمان بودن

 

تزیینی

 

 

یادم آمد که دو تا از آرزوهای کودکی ام را فراموش کردم ذکر کنم :

یکی مانده به آخر آن آرزوی سر به نیست شدن دبیر ریاضی بود که هیچوقت محقق نشد و آخرین آن آرزوی وصال بود ! بله آرزوی وصال چون در اون سال ها بهترین سرگرمی عاشق شدن بود که ضمن اینکه خود آدم رو سر کار می گذاشت ( از نوشتن دفتر خاطرات بگیر تا علافی سر کوچه یار و ... ) باعث میشد شر و شور کمتری داشته باشی و پدر مادر گرامی رو کمتر اذیت کنی و البته تمام اینها در صورتی بود که طرف برادر نداشت و الا ممکن بود هزار تا بلا سرت بیاد .

آرزوهای پسران من در امروز 1386 :

- کامپیوتر که دارند و الا جزو اولین آرزوهایشان بود ، البته الان هم به همین کامپیوتر راضی نیستند چون شنیده اند که عموی فلان دوستشان یه کامپیوتری داره که میترکونه و ظرف 3 ثانیه بوت میشه و از این حرفها که البته تحقیقات مفصل بنده مشخص نموده از این عموهای خیالی در کلان شهر تهران خصوصاً در منطقه تهران پارس فراوان یافت میگردد .

- داشتن یه خط موبایل تهران .یعنی 912 و داشتن یه گوشی موبایل بلوتوث دار با 2 گیگا بایت رم که هنوز باباشون نداره ، گوشی هم باید نوکیا باشه ترجیحا مدل e6500

- داشتن اسکیت بود 5 چرخه

- داشتن دوچرخه ای بهتر از این کمک داری که الان دارند مثل دوچرخه عموی سهیل !

- داشتن 2000 عدد دی وی دی فیلم و امکان خرید روزانه 5 عدد فیلم جدید

- رفتن به سرزمین عجایت بصورت هر هفته با 50 هزار تومان شارژ کارت در هر بار

- رفتن به استخر و سونای محله بصورت همه روزه

- ثبت نام در کلاس زبان و موسیقی

....

ادامه دارد

 

 




شهرام خسروان ::: چهارشنبه 87/3/29::: ساعت 12:15 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :21126
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<